دفتر مطالعات استراتژیک حزب «ایران نوین»
خیانت جمهوری اسلامی به حیثیت ملی کشور کار را به جایی رسانده است که همسایگان منطقهای سودای دستاندازی به جغرافیای مرزی ایران را در سر میپرورانند. این بار اقدامات معطوف به ایجاد کریدوری موسوم به زنگزور یک زنگ خطر ژئوپلتیک را برای ایران به صدا درآورده است. کریدوری که بر تنگنای سرزمینی کشور خواهد افزود. در این میان غیبت یک دولت ملی در ایران که منافع کلان کشور را مدنظر خود قرار دهد موجب شده است دست باکو و حامی آن یعنی مسکو، برای دستاندازیها بیش از پیش باز باشد. این طبیعی است که دیگر کشورها منافع خویش را دنبال کنند، حتی به قیمت بدخواهی برای ایران؛ اما آبرو و شخصیت کشور را در درجهی نخست جمهوری اسلامی زیر پا گذاشته است که ملت ایران سالهاست آن را به عنوان یک رژیم اشغالگر و ضدایرانی ارزیابی میکند.
در چنین فضایی دفتر مطالعات استراتژیک حزب «ایران نوین» چند نکته را شایستهی یادآوری میداند:
۱- حزب «ایران نوین» در مرامنامهی خود به عنوان بنیادیترین سند پایهای، تاکید کرده است که ایران را به عنوان «سرزمین تاریخی ایرانیان» مینگرد و «شاکله ملی و سرزمینی ایران کنونی» را در یک پیوستار تاریخی مورد بررسی قرار میدهد. در بندی دیگر از مرامنامه نیز تاکید شده که: «حزب ایران نوین، ایران را کشوری غیر قابل تجزیه میداند، با فعالیت تجزیهطلبانه مخالف است و آن را بر خلاف امنیت ملی ایرانیان ارزیابی میکند» و همچنین در بندی دیگر از مرامنامه نیز آمده است: «حزب ایران نوین، تمامیت سرزمینی ایران… را امانتی در دست هر نسل میداند که بایستی در پاسداری از آن سخت بکوشند». بر پایهی این سه بند از مرامنامهی حزب که در بالا یادآوری شد، حزب «ایران نوین» موظف است به عنوان یک تشکیلات ایرانگرا مقابل هرگونه دستاندازی به حیثیت مرزی کشور موضع بگیرد و نسبت به هر رخدادی که دست بدخواهان ایران را برای پیشبرد مقاصد ضدایرانی باز کند، هشدار دهد.
۲- حزب «ایران نوین» تلاش رژیم باکو با حمایت تمامقد روسیه در فعالیتهای کریدور موسوم به زنگزور را نمونهای تمامعیار از دستکاری در مرزهای بینالمللی ارزیابی میکند. مسئله صرفاً در نقض حاکمیت ملی ارمنستان بر استان سیونیک خلاصه نمیشود؛ واقعیت این است این کریدور ضد ایرانی که یگانهای روسی از آن پاسداری خواهند کرد عملاً راه ارتباطی ایران با ارمنستان را قطع میکند و ایران یکی از مزیتهای سرزمینی خود را از دست میدهد که محدودشدن راههای اتصال زمینی ایران به اروپا فقط یکی از آنهاست. کنشگری فعال مسکو و باکو در فعالیتهای معطوف به کریدور موسوم به زنگزور اگرچه ناشی از ضعف دولت ارمنستان است اما خیانت آشکار رژیم جمهوری اسلامی را نیز نشان میدهد که با اتخاذ موضعی امتگرایانه و اسلامگرایانه به سود رژیم باکو در منازعهی سال ۲۰۲۰، از توافقنامهای که برای ایران جز زیان نداشت استقبال کرد. توافقنامهای که، به ویژه در بندهای واپسین آن، فضا را برای تعمیق تحرکات ضدایرانی در قفقاز جنوبی فراهم میساخت.
۳- همانگونه که از توافقنامهی منتج از آتشبس ناگورنو – قرهباغ در سال ۲۰۲۰ بر میآید، باکو در فعالیتهای معطوف به کریدور موسوم به زنگزور از امداد روسی بهره میگیرد. اکنون بیش از پیش روشن شده است که در سفر ولادیمیر پوتین به باکو در اَمرداد ۲۵۸۳ شاهنشاهی (۱۴۰۳) و در شام غیررسمی در منزل الهام علیاف و ناهار رسمی در دفتر الهام علیاف – موسوم به «کاخ ریاستجمهوری» – در قبال کشور ما ایران چه گذشته است. سفری که در اوج ضعف روسیه در جنگ مقابل اوکراین صورت گرفت و پس از شش سال پوتین را مجبور کرد علیرغم وضعیت اضطراری و جنگی روسیه به خاک باکو پا بگذارد، طبعاً سفری عادی نمیتوانست باشد و مقاصدی عادی را مدنظر نداشت. تاریخ دور و نزدیک قفقاز جنوبی نشان داده است آن منطقه همیشه خاستگاه توطئههای روسی علیه تمامیت ملی و سرزمینی ایران بوده است. داغ ترکمانچای و گلستان و شهرهای از دسترفتهی قفقاز در اذهان ایرانیان هنوز زنده است و یاد مشروطهخواهان تبریزی که توسط روسها در خاک زرخیز تبریز به قتل رسیدند از یادها نرفته است.
۴- جز خیانتگران مستقر در تهران که راه را برای بدخواهان هموار کردهاند، کیست که نداند در هر دستاندازی به حیثیت جغرافیایی کشور، پای روسیه همیشه در میان است. روسیه از کریدور موسوم به زنگزور در پی تثبیت حضور خود در منطقه و قابل تحملتر ساختن فشارها علیه خود در مرزهای خود با اروپای شرقی است. روسیه ضمن اینکه به خوبی از وضعیت ناپایدار جمهوری اسلامی آگاه است، به نظر میرسد که عمر رژیم جمهوری اسلامی را تمامشده میداند. در عین حال، حاکمان روس میدانند که روح ملیگرایی ایرانی بزودی سازوکار دولتی ملی را بر ایران برقرار خواهد ساخت. از این رو، ایران با وجود یک دولت ملی و نرمال، اساساً کشوری نیست که در بلوک روسی تعریف شود. بر این اساس روسها از اکنون در پی کوباندن میخهای ضدایرانی و تثبیت موقعیت ژئوپولتیک خود هستند که به معنی حذف ایران از معادلات منطقهای است. انزوای کنونی ایران که ناشی از مواضع ضدغربی جمهوری اسلامی است بیش از پیش به یاری روسیه برای پیشبرد این مقاصد ضدایرانی آمده است. این خود نشانگر خیانتی دیگر از جمهوری اسلامی است که در یک بلاهت مثالزدنی تصور کردند روسیه میتواند «شریک استراتژیک» ایران محسوب شود. این همه مدیون دیدگاه ضدآمریکایی علی خامنهای بوده است که به چنین توهمی رسمیت بخشید.
۵- دفتر مطالعات استراتژیک به حزب «ایران نوین» و همچنین به دیگر گروهها و نیروهای ملی و ایرانگرا پیشنهاد میکند مقابل این خیانت جمهوری اسلامی به حیثیت ملی کشور بیتفاوت و ساکت نمانند و ضمن بیان مخالفت و موضع خود به زبان فارسی، در بیانیههایی به زبانهای بینالمللی به کشورهای منطقه و جامعهی بینالملل یادآور شوند ایران متعلق به ایرانیان است نه جمهوری اسلامی. از دیدگاه حیثیتی ضرورت دارد که تا حد امکان به ناظران یادآور شد که مسائل ارضی ایران مسائلی ملی هستند و اساساً برای پاسداری شایسته از این حیثیت ملی است که مخالفان جمهوری اسلامی خواهان برانداختن این رژیم ضدایرانی هستند.
پاینده ایران
۱۰ شهریور ۲۵۸۳ شاهنشاهی (1403)