نمونههایی از مداراگری (۱)، بهویژه مداراگری مذهبی، در دوران باستان و نیز سدههای میانی چه در شرق و چه در غرب وجود داشته است. از نمونههای مداراگری در آسیا، میتوان به مداراگری مذهبی کوروش در سده پنجم پیش از میلاد، و نیز، سیاست رواداری مذهبی اکبرشاه گورکانی در هند در سده شانزدهم اشاره کرد. (۲) در دوران جدید، بهویژه از سده شانزدهم و ظهور پروتستانتیسم و نامداراگری و ستیز مذهبی در اروپا، موضوع مداراگری در قلمرو مذهب به یکی از مباحث اصلی در غرب بدل شد. نخستین سند حقوقی مشهور غربی درباره مداراگری مذهبی، قانون موسوم به «قانون مداراگری ۱۶۸۸» (Toleration Act 1688) در پارلمان انگلستان است که معادل نظری آن، کتاب نامهای درباب مداراگری (۱۶۸۹) اثر جان لاک است. هرچند هم قانون نامبرده و هم کتاب لاک در متن و زمینه تاریخی مشخصی تصویب و نوشته شد و شامل همه گروههای مذهبی نمیشد، اما این رویداد نقطه عطفی در تاریخ غرب مسیحی برای توجه ویژه به مداراگری مذهبی بهشمار میرود، آنچه متاسفانه در کشورهای اسلامی پس از آن نادیده گرفته شد.
آنچه در اروپا باعث شد مداراگری مذهبی بیش از پیش به یک مساله اساسی تبدیل شود، صرفا دلایل اخلاقی نداشت، بلکه از قضا بیشتر دلایل سیاسی و حکومتی داشت. هم در قرن هفدهم و در آثار کسانی چون لاک، پییر بیل (Bayle) و اسپینوزا، و هم پیش از آن، در آثار متفکران و حقوقدانانی چون ژان بدن (Bodin) عبور از جنگ مذهبی یک ضرورت سیاسی بهشمار میرفت. برای نمونه، ژان بدن متاثر از «کشتار سنبارتلمی» در ۱۵۷۲ که منجر به قتل عام پروتستانهای فرانسوی شد، در کتاب شش کتاب در باب جمهوری یا شش کتاب در باب حکومت از سیاست مداراگری برای حفظ حاکمیت سیاسی دفاع کرد. او حتی در کتابی که بعدتر نوشت به نام گفتگوی هفت تن در باب اسرار متعالی از مدارای میان هفت شخص با باورهای مذهبی متفاوت، یک فیلسوف طبیعتگرا، یک مسلمان، یک کالونیست، یک کاتولیک، یک لوتری، یک یهودی و یک شکاک دفاع کرد. طرح ژان بدن این بود که همه باورهای دینی در نهایت به اصول و «اسرار» مشترکی میرسند که فراسوی باورهای شخصی آنهاست. آنچه برای ژان بدن اهمیت داشت یکپارچگی ملی در حاکمیت سیاسی بود. این خاستگاه و انگیزه سیاسی کموبیش تا دوره روشنگری در قرن هجدهم به مثابه یک دغدغه تاثیرگذار بر گسترش ایده مداراگری مذهبی باقی ماند.
از سده هجدهم، آزادی مذهبی و مداراگری بهتدریج گسترش یافت و از موضوع انسجام حاکمیت سیاسی فراتر رفت و از جنبههای متفاوت توصیه شد. در آثار مونتسکیو و روسو، و نیز در آثار ولتر و کانت، از جهات مختلف بر مداراگری و پرهیز از جزمگرایی مذهبی تاکید شد. عقلانی بودن مداراگری یکی از دلایلی بود که متفکرانی چون کانت از آن دفاع میکردند. اما با جان استوارت میل (Mill) در سده نوزدهم بود که مداراگری به قلمروهای دیگر و فراتر از باورهای مذهبی گسترش یافت. او در کتاب درباره آزادی (۱۸۵۹) از تکثر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جامعه دفاع میکند. میل، بهعنوان یک متفکر لیبرال، معتقد بود که هیچ کس نمیتواند باور خود را بر دیگری تحمیل کند. او با محوری دانستن ایده فردیت، حتی باورهای «غلط» و تجربیات «اشتباه» را نیز شایسته مدارا میدانست، و معتقد بود فرایند رشد اجتماعی از طریق برهمکنش و تحمل باورهای غلط از نظر ما ممکن است.
ایده میل درباره مدارا بعدها هم گسترش یافت و هم نقد شد. او هم از جانب برخی محافظهکاران و هم از جانب برخی لیبرالها مانند راولز از جهات مختلف مورد انتقاد قرار گرفت و البته هنوز هم مدافعان خود را دارد. (۳) یکی از بحثهایی که امروز درباره مداراگری میشود این است که حد مداراگری چیست؟ آیا میتوان نژادپرستی را تحمل کرد؟ آیا میتوان با آنچه مداراگری را تحمل نمیکند مدارا کرد؟ چه چیزهایی را میتوان و چه چیزهایی را نمیتوان مدارا کرد؟ آیا اگر کسی که از یک شر دفاع میکند و به دلایلی بگوید میپذیرد که در پذیرش «خیر» مدارا میکند، آیا مداراگری او را باید یک فضیلت بهشمار آورد؟ اینها مباحثی هستند که در تئوری مداراگری امروز مطرح میشوند و پاسخهای متفاوتی به آنها داده شده است. اما آنچه از لحاظ عملی شاید مهمتر باشد این است که مداراگری در مسائل امروز جهان را چطور باید بهکار بست. اما برای نمونه خاص ایران که یکی از تبعیضآمیزترین و نامداراگرترین قوانین و سیاستها را در چهار دهه گذشته داشته، چگونه باید مداراگری را فهمید. در سطح جهانی و بهویژه در غرب، مساله مداراگری و نامداراگری با مسائلی که در سطح فضای کنونی ایران وجود دارد، متفاوت است. در حقیقت، بسیاری از مسائل خاصی که در امروز ایران وجود دارد در غرب حل شده است. بنابراین، وقتی ایران امروز و شرایط آن را از لحاظ مداراگری در نظر میگیریم، باید توجه داشته باشیم که گستره مفاهیم و کاربست آنها در چارچوب بحث مداراگری را باید در بطن تاریخ مداراگری در غرب ببینیم؛ هرچند در نهایت، مفاهیم و کاربستهای مرتبط با مداراگری در همه جا وجهی جهانشمول و غیر محلی دارند.
پانوشتها:
(۱) مداراگری و رواداری در فارسی، tolérence (تولرانس) در فرانسه، toleration و tolerance در انگلیسی، و التسامح در عربی.
(۲) درباره مداراگری مذهبی کوروش، برای نمونه، نگ.:
Kingsbury, D., Human Rights in Asia: A Reassessment of the Asian Values Debate, Palgrave Macmillan, 2008, p. 21.
درباره مداراگری مذهبی اکبرشاه گورکانی، برای نمونه، نگ.:
Biel, J., “Edge of Enlightenment: The Akbar tradition and ‘universal toleration’ in British Bengal”, in Modern Asian Studies, 2019, pp. 53-56.
(۳) برای نمونه، نگ.:
Morgan, G., “The Mode and Limits of John Stuart Mill’s Toleration”, in Nomos 48, 2008, pp. 139-67.