مرگ در آیینهای ادیان آسمانی گذر از دیار فانی به دیار باقی است و از این رو مردگان احترامی ویژه دارند. به ویژه در اسلام، احترام مردگان هم سنگ زندگان است. چنان چه توصیه شده است که هنگام عبور جنازه میت، به احترامش برخیزید، چرا که او به نیستی نپیوسته است. اما در تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی، مردگان تنها زمانی ارج و قرب دارند که یا خودی باشند، یا خنثی. به نوعی می توان گفت مردگان در نگاه جمهوری اسلامی همچنان زنده اند و باید آن ها را حتی پس از مرگ سرکوب کرد. این ستیز تنها به درگذشتگان طی چهل سال گذشته خلاصه نمی شود و تنها به شخصیت های سیاسی نیز محدود نیست.
ایجاد محدودیت و سرکوب ها به مراسم سالمرگ محمد مصدق، نخست وزیر فقید ایران خلاصه نمی شود و تا احمد شاملو و فروغ فرخزاد ادامه دارد و حتی تا شکستن سنگ قبر شاعر لطیفی مثل سهراب سپهری پیش می رود و به نظر می رسد حکومت هر آن که را که نتوانسته خودی کند، حتی با مرده اش نیز مشکل دارد و تا جایی که بتواند، حرمتش را می شکند و سعی در نابودی – حتی – یاد و خاطره اش دارد، اما آیا در اجرای این هدف موفق است؟
خاوران، وجدان بیدار دهه شصت
از اوایل دهه شصت، عده کثیری از زندانیان سیاسی، اغلب با گرایش مجاهدین خلق و یا جریان چپ، بدون حضور خانواده در گورستان خاوران دفن شده اند و تنها مزارشان به خانواده ها نشان داده شده است. اما آن چه خاوران را به یک سمبل تبدیل کرد، اعدام های گسترده زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ به فرمان خمینی بود. در مرداد و شهریور آن سال، چند هزار نفر (بین ۴ هزار و پانصد تا ۱۰ هزار نفر) از زندانیان مخالف جمهوری اسلامی به طور مخفیانه اعدام شدند و بر خلاف رویه اسلامی، در گورهای جمعی دفن شدند. خانواده های اعدام شدگان بعدها سعی کردند با نهادن نشان هایی برای عزیزانشان در آن محل عمومی دفن، مزاری نشان کنند، اما ماموران حکومت آن نشان ها را به وسیله بولدوزر تخریب کردند و با ریختن خاک تازه و درخت کاری، دوباره قبرها را خراب کردند (۱) و علاوه بر تلاش برای از بین بردن شواهد نقض حقوق بشر، خانواده های قربانیان را نیز شکنجه کردند.
تخریب آرامگاه قطب درویشان
نورعلی الهی قطب درویشان این مکتب، در سال ۱۳۵۳ درگذشت و پیکر مومیایی شده اش در کوی نور هشتگرد به خاک سپرده شد. ۱۰ سال بعد آرامگاه او به دستور امام جمعه وقت هشتگرد تخریب شد (۲)، چرا که مکتب نورعلی الهی از سوی حکومت جمهوری اسلامی “ضاله” و “انحرافی” به شمار می آمد. از بین بردن هر نشانی از غیرخودی ها نشان می دهد حکومت تحمل ندارد گروهی هرچند کوچک گرد هم بیایند، بدون این که حکومت این گردهمایی را برنامه ریزی کرده باشد یا تحت کنترل خود داشته باشد. تخریب آرامگاه قطب درویشان مکتب نورعلی الهی، تنها به همین جا ختم نشد. سال ها بعد امام جمعه ای که دستور تخریب آن مقبره را داده بود، کشته شد و سپس یکی از درویشان پیرو این مکتب بدون دلیل و مدرک کافی به اتهام قتل او دستگیر و بدون رسیدگی عادلانه به پرونده، اعدام شد. (۳)
روایت خلخالی از تخریب آرامگاه رضاشاه
خاطرات صادق خلخالی، حاکم شرع، از ویران کردن مقبره رضاشاه، نمونه روشنی است از تفکر و ایدئولوژی ای که علت و انگیزه مزارستیزی و مزارهراسی را بیان می کند:
«ما آن روز به سپاه رفتیم و … سرپرست سپاه، امکانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما حدود دویست نفر، با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ، به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم. من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم، سخنرانی پرشوری ایراد کردم و گفتم: دوره قرار گرفتن بناهای زشت و زیبا در کنار هم، پس از انقلاب اسلامی ایران، دیگر به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی توانند در کنار مزار شهیدان به خون خفته و چهره های درخشان تاریخ اسلام، مانند حضرت عبدالعظیم، مقبره جنایتکارانی مانند رضا خان و ناصر الدین خان ناصر الدین شاه قاجار و حسنعلی منصور و دودمان پهلوی را تحمل نمایند. باید به هر وسیله ای که شده، مقبره های سردمداران کفر و الحاد تخریب شود. مردم لحظه به لحظه تکبیر میگفتند و ابراز شادی می کردند. من حدود سه ربع ساعت برای مردم صحبت کردم و صحن حرم مملو از جمعیت شد. با صدور فرمان حرکت به سوی مقبره پهلوی، مردم بسیج شدند. آن ها در همان دقایق اولیه خیلی تلاش کردند، ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگر نیست. البته، مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده بودیم. از طرف سازمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلمبرداری کنند. مردم ستم کشیده از دست این دودمان، به ویژه سالخوردگان حضرت عبدالعظیم، بی اندازه فعالیت می کردند؛ یکی سنگ ها را می شکست و دیگری پله ها را می کند و سومی به در و پنجره حمله می کرد و خلاصه، هر کس کاری می کرد. سرانجام، کار به گریدر و بلدوزر و جرثقیل و وسایل قوی مکانیکی کشید. ساعت، حدود ۴:۳۰ بعد از ظهر بود که از طرف بنی صدر پیام آوردند، مبنی بر این که از تخریب مقبره دست بردارید. من اعتنا نکردم، ولی کم کم، کار جدی شد و جناب آقای میر سلیم، سرپرست وزارت کشور، نامه رسمی مرقوم و اعلام نمود که دستور از طرف شورای انقلاب و شخص آقای بنی صدر است و شما باید به هر نحو که شده، دست از تخریب بردارید، وگرنه مجبوریم طبق مقررات با شما عمل کنیم، یعنی شما را توقیف می کنیم. من دیدم که دیگر جای تأمل نیست. لذا، گفتم که: به آقای بنی صدر بگویید، هر چه می خواهد، طبق مقررات انجام دهد و ما هم این جا هستیم و تا مقبره را با خاک یکسان نکنیم، از این جا خارج نخواهیم شد. اطراف مقبره را گروه مسلح فداییان اسلام در محاصره داشتند و پاسداران هم مواظب اوضاع بودند. سرانجام، شب فرا رسید، ولی ما نتوانستیم مقبره را بخوابانیم، اگرچه خسارت زیادی به آن زدیم و به صورت مخروبه درآوردیم. ساعت حدود ده شب، برای استراحت، محل مقبره را ترک کردم». (۴)
گورستانستیزی و تلاش برای حذف مردگان بهایی
اغراق نیست اگر بگوییم علنی ترین و مداوم ترین ستیز با مزار مردگان در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، علیه بهاییان صورت گرفته است. تخریب گورستان بهاییان در شیراز، یزد، و قائم شهر، تنها نمونه هایی از جنایت حکومت علیه مردگان یک آیین است.
هراس از مزار معترضان
مزارستیزی و مزارهراسی به چهره های تاریخی و مذهبی و یا جریان های خاص سیاسی خلاصه نمی شود. تلاش برای از بین بردن شواهد نقض حقوق بشر تا تخریب مزار عزت ابراهیم نژاد، قربانی حادثه کوی دانشگاه هم ادامه دارد. ۱۰ سال بعد از کشتن آقای ابراهیم نژاد، روزنامه اعتماد گزارش کرد که مزار او در بهشت زهرای پل دختر در استان لرستان تخریب و سنگ آن تعویض شده است. در سنگ قبر جدید که توسط افراد ناشناس بر مزار او تعبیه شده بود، هیچ اشاره ای به علت درگذشت او نشده بود و تاریخ درگذشت را نیز از ۱۸ تیر ۷۸ که روز تاریخی سرکوب دانشجویان و لکه ننگی بر پیشانی جمهوری اسلامی است، به نوزدهم تغییر داده شده بود.
این رویه به تخریب مزار جان باختگان حوادث ۸۸ نیز رسید و به طور مثال سنگ مزار ندا آقاسلطان با شلیک گلوله تخریب شد.
در این نوشتار صرفا به چند روایت و چند نام اشاره شد، اما هزاران هزار شهید بی مزار در جای جای خاک ایران آرمیده اند. زنان و مردانی که حکومت از مرده هایشان نیز هراس دارد و از این رو با مزارشان سر ستیز دارد. این ستیز و تلاش برای فراموشی، کشنگران حقوق بشر را در تلاش علیه فراموشی موظف تر می کند تا با مستندسازی و ثبت و روایت داستان زندگی تک تک این قربانیان، بهویژه قربانیان گمنام، نگذارند تاریخ تحریف شود.
پانوشت ها:
۱ – برای اطلاعات بیش تر ر.ک به بیانیه عفو بین الملل در مورد اهمیت حفظ گورستان خاوران برای تحقیقات در مورد کشتارهای جمعی، بنیاد برومند
۲ – برای اطلاعات بیش تر ر.ک به یک سرگذشت: فردین حسینی، بنیاد برومند
۳ – همان
۴ – خلخالی، صادق، خاطرات آیت الله خلخالی اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب، تهران: نشر سایه، ۱۳۸۴، صص ۳۴۲