منظور از امیدواری چیست؟ چگونه میتوان، چرا و به چه باید امیدوار بود؟ امید چه نقشی در زندگی ما میآفریند؟ مرز امید واقعی و توهم امید کجاست؟ این روزها که در مباحث اجتماعی ما دوگانهی “ناامیدی” و “تزریق امید” مطرح است، نیکو است که به این پرسشها خوب فکر کنیم و سپس دربارهاش حرف بزنیم.
امید، انتظار همراه با تمایل برای وقوع امر دلخواه است. زندگی با امید گواراتر و سهلتر میگذرد و انرژی حاصل از آن موجب حرکت به سوی آنچه مشتاق وقوعش هستیم میگردد. وقتی امیدواریم، در واقع، شاهد و گواهی نداریم که ما را از وقوع امر منتظر مطمئن کند. یعنی ممکن است بشود، یا نشود. اما این امید ما را یاری میدهد که برای وقوع آن امر تلاش و زمینهسازی کنیم.
این تلاش و زمینهسازی ممکن است به نتیجه برسد و در این حالت است که بذر امید شکوفا شده و به ثمر رسیده است. حالت ممکن دیگر این است که وقوع فعل مورد انتظار، عملی نباشد.
در این صورت ما همواره باید مراقب افتادن از آن ور بام باشیم. آن طزف بام امیدواری، همیشه ناامیدی نیست؛ بلکه توجیهگری و داستانسرایی برای تحملپذیر کردن شرایط نادلخواه نیز است. وقتی مدت زمان زیادی را در امیدواری برای وقوع امری دلخواه اما ناممکن گذراندهایم، دو احتمال پیش روی ماست: یکی ناامیدی از انتظار و حرکت به سوی دلخواهی دیگر، یکی هم توجیهگری و فریب خود و حتی دیگران و داستانسرایی غیرواقعی از آنچه دچارش هستیم.
یک مثال واضح و ملموس برای چنین شرایطی، وقتی است که عزیزی در بستر یک بیماری صعبالعلاج داریم. در مقابل بیماری او چه میکنیم؟ آیا صرفا با امیدواری منتظر بهبود او میمانیم؟ یا برای گذر از بحران و رسیدن به بهبود او با کمک گرفتن از پزشکان حاذق و ابزار پزشکی و داروهای مورد نیاز، تلاش میکنیم و در عین حال امیدوار هستیم که بهبودی حاصل آید؟ در واقع، ما نمیدانیم که پایان این راه چیست، اما امیدوارانه با بهکارگیری همه امکانات موجود، تلاش میکنیم. اگر در پایان این مسیر، بیمار عزیز ما از دست رفت چه میکنیم؟ آیا به امیدواری خود ادامه میدهیم؟
این دقیقا نقطه مقابل امیدواری است. در این جا سه راه پیش روی ماست: یکی دل کندن از وقوع امر مورد انتظار و ناامیدی مطلق و فرو رفتن در تاریکی است. راه دیگر، فریب خود، داستانسرایی و مقاومت در برابر واقعیت موجود است. و راه سوم، ناامید شدن از فعل ناممکن، فارغ شدن از آن، و حرکت به سوی امیدی دیگر است. در واقع، با هر سه راه یک نتیجه ثابت و تغییرناپذیر وجود دارد و آن مرگ عزیز از دست رفته است. اما نحوه مواجهه با این نیستی، هستی بازمانده یا بازماندگان را رقم میزند.
آن که از بهبود عزیز از دست رفته ناامید میشود و دنیا را در آنچه دیگر نیست خلاصه میکند، دل به مرگ داده و با وجود زنده بودن، میمیرد. این، امید اوست که مرده است. آن که در مقابل پذیرش واقعیت مقاومت میکند و با تزریق امید به قصهسازی و دیگرگونه جلوه دادن واقعیت میپردازد، از جهان واقعیتها میبرد و در خیال خود با آنچه دیگر نیست، زندگی میکند و دچار بحرانهای شدید روحی میشود. اما آن که واقعیت را میپذیرد، پس از گذران دوره سوگواری، با امیدی دوباره به ادامه زندگی برمیگردد.
در واقع، امید وقتی معنا مییابد که امکان وقوع امر مورد انتظار وجود داشته باشد. یعنی بدون پیشزمینههای مورد نیاز، امید داشتن تنها گول زدن خویشتن خویش است. در شرایطی که امکان وقوع امر مورد انتظار وجود ندارد، ناامیدی لازمه امیدواری است. یعنی ما چارهای جز پذیرش واقعیت نداریم تا بتوانیم به سوی یافتن و دست یافتن به امر دلخواه دیگری امیدوارانه حرکت کنیم.
آنچه امروز کشور رنجدیده و جامعه خسته و مصیبتزده ما به آن نیاز دارد، همدلی است؛ اما پیشزمینه این همدلی، امیدی واقعگرایانه است.
ایران، دچار بحرانهای متعدد و عمیق است. مصیبتهایی که چهل سال است تداوم دارد و رفته رفته شکل پیچیدهتری به خود میگیرد. مردم در انقلاب ۵۷ به امید دستیابی به آزادی سیاسی و برابری، تلاش کردند اما با گذشت زمان همه چیز برعکس و مسیر سقوط را در پیش گرفت.
مردم در دوران پس از دوم خرداد و پس از سال های انقلاب و جنگ به اصلاحات و اصلاح طلبان در سیستم حکومتی امیدوار شدند اما پس از مدتی دریافتند که نظام جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و با امید و تدبیر هم میانه ای ندارد و مدام شیوه های سرکوب مخالفان را بازتولید می کند و راه خودش را بدون توجه به تحولات داخلی و خارجی می رود.
پس می توان گفت که امید، دل بستن به وعدههای واهی دیگران نیست. امید، کورکورانه به سوی رویای ناممکن رفتن نیست. امید، خوشبینانه و آگاهانه تلاش کردن برای به دست آوردن هدف ممکن است و ما امروز بیش از هر چیزی به این نوع امید نیاز داریم. ما امروز بیش از همیشه به پرهیز از ناامیدی کور و دوری از تحمیل دروغین امید واهی نیازمندیم. و به جای آن به خرد جمعی، امید در عین آگاهی و عملگرایی برای پیشبرد مبارزهات مدنی و استقرار دموکراسی، محتاج هستیم.
این یادداشت پیش از این در سایت بیبیسی فارسی منتشر شده بود.