رژیم جمهوری اسلامی در مقطع کنونی از تروریستهای حماس و جهاد اسلامی برای حمله به تمامیت ارضی اسرائیل و شهروندان آن استفاده کرده تا به اسرائیل ضربهای حیثیتی بزند و این کشور را به واکنشی بزرگ علیه تروریستهای مستقر در نوار غزه وا دارد.
از طرفی جمهوری اسلامی به واسطهی دیگر نیروهای نیابتی خود همچون گروه تروریستی حزب الله تلاش در ایجاد درگیریهای محدود در شمال اسرائیل دارد. پیش بینی میشود که در صورت خطر نابودی حماس و جهاد اسلامی، حزب الله به صورت وسیعتر به درون خاک اسرائیل حمله کند.
در صورت افزایش چنین اقدامات تروریستی، اسرائیل عملاً در دو جبهه با تروریستهای تحت حمایت جمهوری اسلامی درگیر خواهد بود. این جدای از جبهه سوریه است که در آنجا نیز تروریستهای نیابتی تحت کنترل خامنهای و سپاه پاسداران طی چند روز اخیر مواضعشان را به مرزهای اسرائیل نزدیکتر کردهاند.
نوع آرایش نیروهای نیابتی رژیم در پیرامون اسرائیل نشان از آن دارد که هدف آنها ایجاد جبهههای درگیری متنوع در پیرامون اسرائیل و ایجاد جنگی فرسایشی و زمانبر است.
پرسشی که نیروهای ایرانگرا و دموکراسیخواه ایرانی باید برای آن پاسخی بیایند این است که اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی برای ایجاد چنین درگیری در زمان کنونی چه است. دفتر مطالعات استراتژیک حزب «ایران نوین» طرحی سه وجهی را رصد میکند:
یک) همانطور که پیشتر در بسیاری از تحلیلها نیز گفته شده است، درباره چرایی نزاع اخیر، سایهی صلح و توافق قریبالوقوع بین عربستان و اسرائیل را نباید از نظر دور داشت. جمهوری اسلامی گمان میبرد که چنین صلحی بین عربستان و اسراییل قابلیت آن را دارد که به سرعت تبدیل به پیمانی استراتژیک علیه جمهوری اسلامی شود. از نگاه رهبران رژیم، درگیری در مرز اسراییل، به ویژه به صورت فرسایشی، موضوع اتحاد استراتژیک بین اعراب و اسرائیل علیه ایران را برای مدتی نامعلوم به تعویق خواهد انداخت و افکار عمومی اعراب را علیه اسراییل برخواهد انگیخت و دولتهای عرب را در انتخابی حیثیتی همراه افکار عمومی خواهد ساخت.
دو) بر اساس برآوردهای دستگاههای امنیتی و دولتهای غربی، فاصله جمهوری اسلامی تا حد لازم برای رسیدن به بمب اتمی و ساخت چاشنی انفجاری، دو تا سه ماه غنیسازی اورانیوم است؛ اگرچه طراحی اتاقک انفجار و تعداد تستهای لازم تا دستیابی به یک نسخهی کاربردی از اسلحه کشتار جمعی، نیاز به محاسبههای بیشتر دارد. اما به هرحال در شرایط کنونی، در صورت یک درگیری چند جانبه بین اسراییل و آنچه جمهوری اسلامی “محور مقاومت” میخواند، اولا توجه ناظران غربی بر برنامه هستهای ایران برای مدتی کاهش خواهد یافت و به اولویتی پایینتر در سیاست خاورمیانهی دولتهای غربی تبدیل خواهد شد و ثانیا در شرایط جنگی، جمهوری اسلامی حامیان خود را به گونهای آسانتر برای ساخت و دسترسی به بمب هستهای توجیه خواهد کرد تا رویای مجهز شدن یک حکومت شیعی به اسلحه اتمی رنگ تحقق به خود گیرد.
در این بین به دلیل درگیری در چند جبهه، بنظر میرسد که سرعت واکنش اسراییل در قالب حملهی پیشدستانه به تاسیسات (نظامی) هستهای جمهوری اسلامی، بسیار کاهش خواهد یافت. گرچه این نکته را هم باید درنظر گرفت که ایالات متحده قادر است نخستین تست انفجاری در مسیر ساخت چاشنی اتمی را شناسایی کند و فارغ از موفقیت آمیز بودن آن تست، حملاتی پیشدستانه با قدرت تخریب بالا علیه هر بخش از تاسیسات هستهای رژیم را در پیش گیرد.
در این بین، این دیدگاه که اسرائیل صرفا مسئول پاسخگویی به ماجراجوییهای هستهای رژیم ایران است، دقیق نیست. چرا که باید پاسخ ناوگان پنجم ایالات متحده در خلیجفارس و نیز بریتانیا را دور از ذهن ندانست؛ چون غرب ضمن اطمینان از رصدهای اطلاعاتی خود در این حوزه، بهخوبی آگاه است که مجهز شدن رژیم جمهوری اسلامی به چاشنیهای انفجاری اتمی، به معنای انتقال این اسلحه کشتار جمعی به هر گروه تروریستی زیرمجموعه سپاه است.
سه) اسرائیل تنها کشوری بود که با اجماع تمام احزاب سیاسیاش کاملاً با انقلاب ملی ایران همراه شد و رهبران سیاسیاش با رهبری انقلاب ملی ایران، شاهزاده رضا پهلوی، دیدار کردند. جنگی فرسایشی و جهش به سمت بمب اتم نه تنها انتقام جمهوری اسلامی از اسرائیل برای حمایت از انقلاب ملی ایران است بلکه انتقام از عملیاتهایی است که اسرائیلیها در درون ایران علیه نیروها و منافع جمهوری اسلامی انجام دادهاند. این خود به معنای تحقق یک گام دیگر در مسیر اسرائیلستیزی نیز است؛ هدفی بنیادین که یکی از استوانههای انقلاب ۵۷ و جمهوری اسلامی است.
در کنار سه وجه بالا، اقتصاد سیاسی این نزاع را نیز نباید از نظر دور داشت. قطر و روسیه از همدلان و پشتیبانهای چنین نزاع فرسایشیای با عاملیت جمهوری اسلامی هستند. روسیه و قطر از این طریق هم اسرائیل را از رقابت در بازار انرژی (بویژه گاز) عقب میرانند و هم از طرف دیگر، روسیه موفق خواهد شد (و عملا شده است) توجهات را از جهت اوکراین منحرف سازد. استفادهی روسیه از کارت وتو در شورای امنیت سازمان ملل نیز قدرت چانهزنی بالایی به روسیه در میانهی فشار و تحریم غرب اعطا خواهد کرد.
این اهداف استراتژیک را همچنین باید در کنار نگاهی در درون دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی قرار داد که بر این باور است که در شرایط جنگ و درگیری، نیروهای تروریستی و ایدئولوژیکی که در درون سپاه و گروههای نیابتی حضور دارند، درجه وفاداری بیشتری به سیستم پیدا میکنند و در درون کشور نیز امکان اعتراضات مردمی آزادیخواهانه کمتر و شرایط برای سرکوب گستردهتر، فراهمتر می شود.
بر اساس چنین چشمانداز تحلیلی، دفتر مطالعات استراتژیک حزب «ایران نوین»، فرصت کنونی را فرصتی درخور برای تضعیف بازوهای تروریستی جمهوری اسلامی میداند؛ بازوهای شرآفرینی که چه مستقیم و غیرمستقیم در سرکوب ملت ایران نیز دست داشتهاند. اما در عینحال، این دفتر، به حزب «ایران نوین» و دیگر مخالفان ایرانگرا و دموکراسیخواه، هشدار میدهد که نسبت به اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی – که در بالا بیان شد – غافل نباشند. این دفتر همچنین توصیه میکند که این حزب و سایر گروههای همسو، تلاش کنند در کوششی بینالمللی و در راستای مواضعی که شاهزاده رضا پهلوی در حمایت استراتژیک از اسرائیل اتخاذ کردهاند، صفبندی آشکار ملت ایران و رژیم جنگافروز جمهوری اسلامی را نیز متجلی سازند.